|
یک دعوت اندیشیدن هنر انسان است
| ||
|
اندر حکایت برهان قاطع قصد نداشتم داستان تاریخی به این شهرت که ضرب المثل شده را بیاورم اما:
گاهی ناباورانه افرادی را می بینی که یک دفعه از تمام اعتقادات خود صرف نظر کرده و آنچه گفتند را حاشا و آنچه کردند را انکار می کنند یا از کرده ی خود پشیمان می شوند و اظهار ندامت می نمایند.در جامعه ی ما اینگونه افراد کم نیستند.به قول معرف عوض کردن اعتقاداتشان مثل عوض کردن لباس زیرشون می ماند.از مردم کوچه و بازار گرفته تا ... .اما مهم دلایل این تغییرها است . تاریخ می گوید بیشتر مردم به طمع قدرت،حرص شهرت،کسب ثروت و درکل برای رسیدن به شرایط بهتر ـ فریب نخوریم ،به خاطر منافع خودشان نه دیگران ـ چنین بوقلمون صفت می شوند.اما کم نیستند که بهانه ی آن را بهای جان و آبرو یا به قول امام فخر رازی برهان قاطع می دانند و به راحتی بد دیروز، خوب امروز و خوب دیروز را بد امروزمی کنند. ****************************************************************************** حکایت جالب زیر که از فصل اسماعیلیان کتاب جامع التواریخ رشیدالدین فضل الله همدانی(کشته شده به سال718هـ . ق) اقتباس شده است را بخوانید که تاریخ است ........................ و عبرت بگیرید: « گویند امام فخر رازی(وفات606هـ.ق) که از اعاظم علمای عصر بود و بر جمله مذاهب علم داشت و بسیار زبان آور و فصیح بود بر کرسی درس و بر سر منبر در ری دعات ملاحده – مبلغان اسماعیلیه – را لعن می کرد. چون خبر به محمدبن الحسن فرمانروای بزرگ اسماعیلیان الموت رسید ، یکی از فداییان اسماعیلی را فرستاد که او را به قلعه آورد یا بترساند تا توبه کند. فدایی اسماعیلی به ری خدمت امام آمد و چنین گفت که طلبه ای هستم و خواهانم که کتاب وجیز در فقه را نزد تو خوانم . امام فخر هفت ماه برای او وجیز می گفت و فدایی اسماعیلی فرصت مناسب برای انجام ماموریت خود نمی یافت تا این که روزی مولانا را در خانقاهی تنها یافت . وارد خانقاه شد در را محکم بست و کارد بیرون کشید و به سمت امام فخر حمله ور شد. امام می دوید و می گفت : ای مرد چه می خواهی؟ فدایی گفت:آن که شکم مولانا را از سینه تا ناف خواهم درید تا چرا بر منبرما را لعنت کردی؟ امام همچنان می دوید که فدایی او را بگرفت و بینداخت و بر سینه اش نشست.مولانا زینهار خواست و گفت توبه کردم. از آن پس دیگر مولانا بر منبر ملاحده را لعن نمی کرد. یکی از شاگردان فخررازی در این باره از وی پرسید که:مولانا ، هر بار ملاحده را لعنهم الله گفتی ، اکنون نمی فرمایی.موجب چیست ؟ امام گفت:ایشان برهان قاطع دارند .من به چشم خود دیده ام.مصلحت نیست با ایشان به لعنت خطاب و عتاب کردن. (جامع التواریخ رشیدی،باهتمام دانش پژوه و مدرسی زنجانی،بنگاه ترجمه و نشر کتاب ،تهران1338،ج۳ص173-170)» [ ۱۳۸۸/۰۶/۲۹ ] [ ] [ یک دعوت ]
|
||
| [ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] | ||